Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4039 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
locations
U
مکان یابی
location
U
مکان یابی
locate mode
U
باب مکان یابی
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
plant
U
مستقر کردن
plants
U
مستقر کردن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
left shift
U
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
involution
U
توان یابی قوه یابی
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
inducts
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducting
U
مستقر کردن دریافت کردن
garrison
U
مقیم کردن مستقر کردن
garrisons
U
مقیم کردن مستقر کردن
induct
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducted
U
مستقر کردن دریافت کردن
peeks
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek
U
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement
U
اختلاف مکان تغییر مکان
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
migration
U
نقل مکان نقل مکان کردن
plumb
U
ژرف یابی کردن
sounds
U
عمق یابی کردن
trace
U
رد یابی کردن نشان
traced
U
رد یابی کردن نشان
direction finding
U
جهت یابی کردن
direction finding
U
سمت یابی کردن
interpolates
U
درون یابی کردن
traces
U
رد یابی کردن نشان
extrapolating
U
برون یابی کردن
sound
U
عمق یابی کردن
sounded
U
عمق یابی کردن
interpolate
U
درون یابی کردن
spots
U
مسافت یابی کردن
spot
U
مسافت یابی کردن
soundest
U
عمق یابی کردن
interpolating
U
درون یابی کردن
interpolated
U
درون یابی کردن
extrapolates
U
برون یابی کردن
extrapolate
U
برون یابی کردن
ranging
U
مسافت یابی کردن
extrapolated
U
برون یابی کردن
range sensing
U
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
flit
U
نقل مکان کردن
flits
U
نقل مکان کردن
flitted
U
نقل مکان کردن
flitting
U
نقل مکان کردن
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
established right
U
حق مستقر
deep seated
U
مستقر
residents
U
مستقر
resident
U
مستقر
putting
U
مستقر
based
U
مستقر
puts
U
مستقر
established
U
مستقر
put
U
مستقر
dynamic
U
نیروی مستقر
dynamically
U
نیروی مستقر
reside
U
مستقر بودن
stabile
U
مستقر وپایدار
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
occupier
U
مستقر مستاجر
fix
U
مستقر شدن
occupiers
U
مستقر مستاجر
resided
U
مستقر بودن
fixes
U
مستقر شدن
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
resides
U
مستقر بودن
localized bond
U
پیوند مستقر
plant oneself
U
مستقر شدن
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
installed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inposition
U
مستقر در موضع
positioner
U
مستقر کننده
determinate
U
مستقر شده
applied
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
conus armies
U
ارتشهای مستقر در قاره امریکا
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
bottom mine
U
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
refresh buffer
U
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
zmarker beacon
U
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com